کله قند ماکله قند ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

کودک خلاق فردا...........

خونه جدید..........

همه آرزوم این بود که اگه خونه خریدیم طرح آشپزخونه رو خودم بزنم.رنگ چوبشو با هم انتخاب کنیم و چیزی بشه که مدتها تو ذهنم بود و فکرمو بهش مشغول کرده بود.ولی دیشب با انتخاب سرخود چوب کابینت از طرف نصاب کابینت همه چی بهم ریخت.من ام دی اف انتخاب کردم آقا رفته (های گلاس) زده.من دو رنگ انتخاب کردم آقا تک رنگ زده.هود رو من مشکی خریدم تا صفحه پشتش روشن باشه و هود تو چشم بیاد.این قهو ه ای زده.دیگه گریه هم نمی تونستم بکنم.مات و مبهوت مونده بودم چیکار کنم.کلی با نصاب دعوام شد که اون از قول و قرارت که گفتی 10بهمن تحویل میدی و 17ام اومدی ناقص زدی و رفتی.19ام هم که اومدی چوبها رو به انتخاب خودت آوردی.دیگه قید کمد بچه رو زدم.گفتم نمی خوام اونو برام درست کن...
20 بهمن 1393

تولد مامانی..........

سلام مخمل مامان............ دیروز یعنی جمعه تولد مامانی بود.ما هم که این روزا تو اسباب کشی بودیم و 2شب خونه خاله اینا خوابیدیم چون خونه هنوز آماده نبود.بابایی هم 5شنبه تا شب تو فکر جمع کردن خرده وسایل خونه مستاجری و بردنشون به خونه جدیدمون بود.وسایل های بزرگمون رو با 4 کارگر برد خونه جدید.اونم طبقه 4ام.بدون آسانسور..آسانسور هنوز وصل نشده ........... دیگه تو این اوضاع فکر نمی کردم که به فکر تولد من باشه........نصفه شب شده بود .از خونه خاله اینا می خواستم زنگ بزنم بابایی و بگم ببخش بچه کلی خستم کرد .من برم بخوابم که گفت پائین ساختمونم.وقتی در و باز کردم نمی دونی چه صحنه قشنگی دیدم............. بابایی با یه دسته گل نرگس و یه کیک قلبی ...
4 بهمن 1393
1